نقطهی چهارم
اگر در جریان نقطه هستید، بوس.ولی اگر در جریان نقطه نیستید شمارا به خدا قسم خسته شدم از بس به پاراگراف اول قسمت قبل ارجاعتان دادم. به هر حال اگر در جریانید باید بدانید که در قسمت قبل تر از قبل، از زیر یک سوال اساسی فرار کردم. یعنی این ادعا که میگفت:"نقطه در عین بی مفهومی و بی ارزشی و مبهمی، سرشار است از معانی." به چه دلیل است؟
اما فرار من آیا هنوز ادامه دارد یا بالاخره وقت پاسخ دادن به این سوال فرا رسیده؟ جالب توجه است اگر درباره ی راه های فرار از زیر بار پاسخ به سوالات سخت کمی حرف بزنیم. در روش اول ما حواس پرتی را فرا گرفتیم. در قسمت بعد قرار است سفسطه کنم و در این قسمت قرار است دست به دامن روش دروغ و مشتقاتش یعنی فرافکنی و تکذیب شوم. اما چطور؟
یکی از راه های غریزی برای فرار همین دروغ و دو برادرش تکذیب و فرافکنی است، تقریبا اولین روشی که هرکس می آموزد. اما در این روزگار به شدت بی تاثیر و بی کاربرد واقع شده. برای مثال میتوانم بگویم"من آن ادعا را نکرده ام" و شما سریع یک screen shot از آن تهیه کرده، تکذیب مرا نامعتبر سازید. یا مثلا برای فرافکنی بگویم کس دیگری آن را نوشته " و شما سریع بگویید اگر کس دیگری نوشته چرا در پیج شخصی تو قرار دارد؟ چطور کس دیگری به پیج تو دسترسی داشته است؟ و تو در قبالش هیچ واکنشی انجام ندادی؟
همینطور میشود این مضامین را به صدها روش دیگر به کار بست هر بار به راحتی باطلش کرد. حالا به نقطه ای رسیدیم که میدانیم من از این روش ها ممکن نیست بتوانم فرار کنم. برای همین خوب در مورد آن توضیح دادم تا وقتی خواستم بگویم "اکانتم هک شده بود و آن ها را من ننوشته بودم" و شما سریعا پشت بندش از گفته ی من ایراد گرفتید، با لبخندی ژکوند رو به شما کنم و بگویم " هه این ها را که خودم در این پست یادتان دادم، یک چیزی بگو خودم یادت نداده باشم بابا " و باز با پایان کاراکتر ها برنده ی این بازی کثیف خودم باشم.
امید