مواجه ی شخصی با بیان
هفتمین روز سال جدید بود که در اینستاگرام مذکور طبق روال همیشگیم با مطلبی برخورد کردم که میشد با ضمیمه کردن آن بر مطلب خودم یک مطلب جدید ارائه کرد. کم و کیف ماجرا مهم نیست آنچه اینجا حائز اهمیت است آنکه، شخصی که مطلب اولیه را گذاشته بود در پی یک مکالمه ی کوتاه وبلاگ بیان را معرفی کرد. و من بر حسب اخلاق منحوسم در بین تمامی آشنایانم بدون ذره ای اتلاف وقت، شروع کردم به بحث با آن شخص حول محور اینکه وبلاگ ها در دنیای ادبیات جایی ندارند یا اینکه وبلاگ ها کارآمد نیستند و من که دسترسی به چند نویسنده و منتقد کاربلد را دارم چرا باید بخواهم که در یک فضای مجاطی چیزی عرضه کنم و نظراتی را کسب؟ خب البته تازگی ها دارم روی اخلاقیاتم کار میکنم و خیلی زود تصمیم گرفتم در عوض مخالفت همه جانبه، موافقت همه جانبه کنم که 180 درجه در خلاف روال عادیم بود.آن شد که این وبلاگ را ساختم، اگر چه در تمامی بستر های مجازی یکی دو صفحه دارم و هر جا که سرچ کنید omidorkh1 من را پیدا میکنید، اما هرگز نخواستم وبلاگی داشته باشم، چون فکر میکردم مخاطبش کم است و همینطور طرز کار با آن بسیار سخت و بسیار ابتدایی. حالا وبلاگ دارم. و این اولین نوشته ام است، هر چند آقاین میگویند سومین نوشته ام است، و ضمیمه کرده اند که نوشته ی اول دوم را به زودی پاک خواهم نمود، اما بیجا ضمیمه کرده اند و از طرف من حرف زده اند، اگر حذف کردن دو پست اول در اختیار من باشد و آقایان همانطور که سر از خود ارشالش کردن، حذفش هم نکنند من میخواهم آن دو پست را مادامی که در این محل فعالم نگه دارم.
امید
- ۹۶/۰۱/۰۷