بارون درخت نشین
رمان: بارون درخت نشین
نویسنده: ایتالو کالوینو
مترجم: پرویز شهدی
یکی از بهترین آثاری که خواندم، کالوینو را با کتاب کوچکش، آقای پالومار شناختم، که اصلا چنگی به دل نمیزد، به نظرم رسید نویسنده قصد دارد حرف های بزرگی را با روایتش به خرد مخاطب بدهد که اصلا در این امر موفق نیست و حرف ها در حد شعاری باقی میمانند و هیچ حسنی ندارد. اما وقتی بارون درخت نشین را خواندم یک دفعه نظرم عوض شد، در این کتاب کالوینو همه چیز را آنقدر در زیر لایه ی داستانش قرار داده بود که کتاب همچنان نقادانه باشد و پرمایه ولی همچنین واجد یک داستان تعلیق زا. البته قسمت های اولش جذاب بود و این تعلیق را ایجاد میکرد تا فصل های کسل کننده اش را هم تاب بیاورم، برای مثال فصلی داشت در نقد هرزگی های دوران خودشان که اسم آن را میگذاریم عشق سرمستانه و حسودانه. که به نظرم محتوای بسیار خوب و نقدی به جا ارائه میکرد اما در پرداخت کسالت بار بود و با خودت میگفتی چرا میان این همه باید به پای داشتان عشقی بنشینم و از فضای غالب رمان به بیرون پرت بشوم. فصلی دیگر داشت که به فراماسون ها تعلق داشت و من آن را زائد پنداشتم، میشد آن فصل را به راحتی حذف کرد. اما تمام این ها ضعف هایش آنقدر زیاد نبود که از زمان زده بشوی و بگویی بعدا میخوانمش یا اصلا نمیخوانمش، چیزی که برای من بر سر رمان در راه اتفاق افتاد. چرا باید عمرم را با خواندن آن 400 صفحه هدر میدادم؟ ولی با 30 صفحه ی این رمان که عمرم را هدر میداد(یا شاید هم من درکش نکردم و توهم زده ام که عمرم هدر رفته) مشکلی نداشتم.