میانِ تادانستههایمان
اما آیا هستی قابل تقسیم پذیریست؟ آیا میشود هستی را بخش به بخش نگاه کرد؟ دیوید بوهم (فیزیکدان آمریکایی) میگوید خیر. نمیتوانیم هستی را جدا جدا تصور کنیم. زیرا هستی یک کل جدایی ناپذیر است. هستی در هم تنیده شده و هر جز آن بر کل آن تاثیر میگذارد و بالعکس.
برای مثال: نمیشود انتظار داشت رفاه در جامعه افزایش یابد در صورتی که ما تنها مکان هایی برای تفریحات عمومی یا تسهیل زندگی تدارک دیده ایم، همچنین نمیشود آرامش به ارمغان آورد اگر بدون فرهنگسازی به اقتصادی خوب در جامعه دست یابیم، بلکه تمامی این اجزا باید هم سو باهم و طور یکسان رشد پیدا کنند تا به هدف برسیم،چرا که هریک بر دیگری تاثیر گذار است و قابل تقسیم پذیری نیست.
حالا سوال این جاست که اگر هستی، مفهومیست تقسیم ناپذیر، پس چرا هر شاخه از علم(فیزیک، فلسفه، روانشناختی و...) آن را به یک نحوه تحلیل و توصیف میکند، چرا هرکدام حقیقت آن را به شکلی متمایز میپندارد؟ و از این گذشته، چرا در یک علوم واحد هزاران نظریه ی ضد هم وجود دارد، چرا تناقضاتی فاحش وجود دارد؟ چرا همواره کسی حرف منطقی میزند و نظریه ای میدهد و دیگری نیز آن را با یک نظر دیگر رد میکند؟ مگر نه اینکه هستی واحد است؟ پس این همه اختلاف در تفسیر و تحلیل و شناخت یک چیز واحد از کجا پدید آمده؟
اگر خودمان را حقیر تصور کنیم، باید گفت ما هیچ چیز نمیدانیم. حتی این را که حقیریم، یا خیر؟