مزاح
بیایید این بار تلاش کنیم شاید یک چیز طنزی از آب در آوردیم. شاید هم نشد. آخر اصلا چه کسی گفته من طنز نویسم؟ یا اینکه اصلا نویسنده ام؟ لابد الان هم میخواهید کامنت کنید که"خب خودت" و من هم لابد باید در کمال تواضع و ادب بگویم"آه آری، ای ابر های تیره،شما بر ما منت نهاده مارا نویسنده خطاب مکنید، در صورتی که ما خاک پای شماییم" ولی خب من غلط بکنم که یک همچین جوابی بدهم، در عوض میگویم "این که من نویسنده ام حقیقتی بود بدیهی" برای همین د. این مکان اضلا قابل بحث نیست.
اما چرا این روش راپیش گرفتم؟ چون روش اول در بهترین حال برای دهه ی 70 مناسب بود. الان دیگر منسوخ شده است. الان نمیشود کسی را پیدا کرد که بگوید"من که باشم، من یک هیچ کاره ام."الان تقریبا همه در همه ی زمینه ها فوق تخصص نباشند، کم تر از استاد هم نیستند. مثلا یک روز اتفاقی به کافه بروید و در یک جمع شلوغ بگویید"نظر شما راجب مکتب ماندل بولاریسم چیست؟"اگر جمع دارای سه نفر باشد قاعدتا دو نفر بر سر فاکتور های عوام فریبانه ی این"ایسم" برای به قدرت رسیدن حکومت ها تا پای جان بحث خواهند کرد و نفر سوم هم پس از مدت مدیدی سکوت خواهد گفت که این ایسم به ذات خود عیبی ندارد. ابر قدرت ها آن را دچار خدشه کرده اند.
پس از تمام این ها و تمام شدن بحث شما به صاحب کافه رو کرده می گویید که آیا شیرینی ماندل بولار دارید؟ و صاحب کافه هم جواب رد داده و همگی به دوربین خیره میشوید.
امید