Omidorkh1

هرچی فکر میکنم مضحکه، ولی الان دیگه هیچ کس دنبال چیزای مضحک نیست، پس اینم میتونه به نوبه خودش نو باشه!

Omidorkh1

هرچی فکر میکنم مضحکه، ولی الان دیگه هیچ کس دنبال چیزای مضحک نیست، پس اینم میتونه به نوبه خودش نو باشه!

در آغاز تنها می‌دانیم که نمی‌دانیم. اما چه‌گونه، دانستنِ این‌که نمی‌دانیم را می‌دانیم؟ حتی این را هم نمی‌دانیم. و این‌که نمی‌دانیم، که چه‌گونه نمی‌دانیم، خود در پیِ دانستنِ چیزی به وجود می‌آید. و آن تنها یک جمله‌ی خبری‌ست، «تو دانایی» چه کسی‌، دقیق‌تر بگویم؛ چه چیزی این گزاره را در گوشِ تو نجوا می‌کند؟ نمی‌دانیم. نمی‌دانیم. و اینکه من خود را دوشادوشِ تو تصویر می‌کنم برای این است که میل به خواندنت در پیِ میلی عمیق‌تر به وجود آمده است. بخوان، بخوان، بدان، بشناس. سوالِ اصلی اما اینکه: چه چیزی را؟ نمی...

آخرین مطالب

مرگ

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۴۱ ب.ظ

[دست ها بر روی صورت و سکوت مطلق]
[کودک متحیرانه نگاه میکند]
[دست ها را برداشته] میگوید: دالی.
[کودک میخندد]

همه جای دنیا این عمل بچه هارا میخنداند و همه ی ماهم تا به حال این کار را کرده ایم، ولی مگر کودک از این عمل چه درکی دارد که ذوق میکند؟ اصلاً چه چیز مجذوب کننده ای در این عمل ساده باعث میشود کودک قاه قاه بخندد؟ 
مسلما کودکی که هنوز زبان باز نکرده، یا به طور کلی کسی که هنوز درکی هم سطح افراد بالغ پیرامونش پیدا نکرده، مفهوم مرگ را هم نمیفهمد. 
ولی میفهمد. کودکان هم با مرگ مواجه میشوند و از آن تعبیری دارند. تعبیرشان با ما فرق دارد، کودک با مفاهیمی ساده تر مانند بودن، یا نبودن، دیدن یا ندیدن، نزدیکی یا دوری، مرگ را درک میکند. زمانی که شما دستی بر جلوی صورت میگذارید یا پرده ای جلوی صورتتان میگیرید، کودک شمایی را میبیند که از بودن، به نبودن، از دیدن به ندیدن، تغییر حالت داده اید. او منتظر است تا ببیند شما کجا رفته اید، اگر به مدت زیادی خود را پنهان کنید گریه میکند، برای او این به آن معناست که شما برای همیشه رفته اید، اما اگر دستتان را از جلوی صورت بر دارید شما دوباره بود شده اید و او هم دنبال همین است و میخندد.
یا برای مثال عجیب غریب تر (که شاید حتی برای جذابیتش آن را بیان میکنم) تنفر انسان از محیط توآلت،دستشویی، مستراه، صرفا برای این نیست که آن مکان ذاتا منزجر کننده است، فروید میگفت زمانی که مدفوع از انسان خارج میشود، در واقع فرد این را یک نوع اختگی تلقی میکند( فروید اساس تمام ترس ها و اضطراب هارا اختگی میپنداشت) اما حال ما میدانیم که این تعبیر به خاطر پافشاری فروید بر عقایدش بود و در واقع فرد خارج شدن مدفوع را در سنین کودکی به نوعی نیستی میپندارد، در واقع مدفوع جزیی از وجود فرد است که از او جدا میشود و برای همیشه نابود میشود، یعنی به سمت مرگ میرود. 
در واقع مرگ نه تنها در اکثر افراد قدیمی ترین ترس است بلکه مهم ترین ترس نیز هست و از این رو تمامی انگیزه ها و رفتار ها و افکار و اعتقادات و فرهنگ فرد را تحت تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم خودش قرار میدهد. که شرح آن در این محال نگنجد.

  • Omid Khodadadi

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.