Omidorkh1

هرچی فکر میکنم مضحکه، ولی الان دیگه هیچ کس دنبال چیزای مضحک نیست، پس اینم میتونه به نوبه خودش نو باشه!

Omidorkh1

هرچی فکر میکنم مضحکه، ولی الان دیگه هیچ کس دنبال چیزای مضحک نیست، پس اینم میتونه به نوبه خودش نو باشه!

در آغاز تنها می‌دانیم که نمی‌دانیم. اما چه‌گونه، دانستنِ این‌که نمی‌دانیم را می‌دانیم؟ حتی این را هم نمی‌دانیم. و این‌که نمی‌دانیم، که چه‌گونه نمی‌دانیم، خود در پیِ دانستنِ چیزی به وجود می‌آید. و آن تنها یک جمله‌ی خبری‌ست، «تو دانایی» چه کسی‌، دقیق‌تر بگویم؛ چه چیزی این گزاره را در گوشِ تو نجوا می‌کند؟ نمی‌دانیم. نمی‌دانیم. و اینکه من خود را دوشادوشِ تو تصویر می‌کنم برای این است که میل به خواندنت در پیِ میلی عمیق‌تر به وجود آمده است. بخوان، بخوان، بدان، بشناس. سوالِ اصلی اما اینکه: چه چیزی را؟ نمی...

آخرین مطالب

از رضا قاسمی "خوانده‌ام"

يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۲۴ ب.ظ

تاریخچه ی اختراع ِ زن ِ مدرن ِ ایرانی بی شباهت به تاریخچه ی اختراع ِ اتومبیل نیست. با این تفاوت که اتومبیل کالسکه ای بود که اول محتوایش عوض شده بود( یعنی اسب هایش را برداشته به جای آن موتور گذاشته بودند) و بعد کم کم شکلش متناسب ِ این محتوا شده بود و زن ِ مدرن ِ ایرانی اول شکلش عوض شده بود و بعد، که به دنبال ِ محتوای مناسبی افتاده بود، کار بیخ پیدا کرده بود. (اختراع ِ زن ِ سنتی هم، که بعدها به همین شیوه صورت گرفت، کارش بیخ کمتری پیدا نکرد). این طور بود که هر کس، به تناسبِ امکانات و ذائقه ی شخصی، از زن ِسنتی و مطالبات زن ِ مدرن ترکیبی ساخته بود که دامنه ی تغییراتش، گاه، از چادر بود تا مینی ژوپ. می خواست در همه ی تصمیم ها شریک باشد اما همه ی مسئولیت ها را از مردش می خواست. می خواست شخصیتش در نظر دیگران جلوه کند نه جنیستش اما با جاذبه های زنانه اش به میدان می امد. مینی ژوپ می پوشید تا پاهایش را به نمایش بگذارد اما، اگر کسی به او چیزی می گفت، از بی چشم و رویی مردم شکایت می کرد. طالب ِ شرکت پایاپای مرد در امور ِ خانه بود اما در همان حال مردی را که به این اشتراک تن می داد ضعیف و بی شخصیت تلقی می کرد. خواستار ِ اظهار ِ نظر در مباحث ِ جدی بود اما برای داشتن ِ یک نقطه نظر ِ جدی کوششی نمی کرد. از زندگی ِ زناشویی اش ناراضی بود اما نه شهامت ِ جدا شدن داشت، نه خیانت. به برابری ِ جنسی و ارضای متقابل اعتقاد داشت اما، وقتی کار به جدایی می کشید، به جوانی اش که بی خود و بی جهت پای دیگری حرام شده بود تأسف می خورد !

#رضا_قاسمی
#برشی_از_همنوایی_شبانه_ارکستر_چوبها



  • Omid Khodadadi

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.